شبکه یک - 12 آذر 1400

آمریکا، "غارت پیشاانقلاب" و "براندازی پساانقلاب" ( تداوم جنبش دانشجویی ایران ؛ از ۱۶ آذر ۳۲ تا ۱۶ آذر ۱۴۰۰ )

بمناسبت ۱۶ آذر _ روز قیام دانشجویی علیه کودتای آمریکا در ایران _ روز دانشجو_ ۱۳۹۶

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنم خدمت برادران عزیزم.

در فعالیت فرهنگی و به تبع سیاسی، جبهه‌بندی پیش می‌آید، موافق،‌ مخالف، بی‌طرف، باطرف، دشمن، دوست، یک شاخص مهمی که خیلی این‌ها به آن توجه ندارند و باید به آن توجه کنیم این است که غیر از دشمن را با دشمن عوضی نگیریم و برعکس؛ دشمن را با غیر دشمن عوضی نگیریم. دشمن‌شناسی و غیر دشمن شناسی، نادشمن‌شناسی، هر دویش لازم است. هرکس مخالف ماست دشمن ما نیست این یک اصل است. بعضی‌ها فکر می‌کنند هرکس با ما مخالف است دشمن ماست خب با دشمن هم معلوم است باید مبارزه کرد. این‌جا سه‌تا قید است که باید به آن توجه کرد که چه کسی دشمن است؟ 1) دشمن حق باشد نه دشمن ما. آخه ما بعضی وقت‌ها دشمن خودمان را با دشمن حق اشتباه می‌گیریم فکر می‌کنیم ما چون اعلام کردیم و ادعا کردیم من و شما در جبهه حق هستیم هرکس با من مخالف است این مخالف حق است! چه وقتی دشمن ما دشمن حق می‌شود؟ وقتی ما دشمن حق باشیم. وقتی ما بر حق عمل کنیم ما خودمان در جبهه حق باشیم که دشمن ما دشمن حق بشود. نه این که هرکس با ما مخالف است یا ما با او خرده‌حساب داریم بگوییم این‌ها دشمنان حق هستند بسا که من حق نیستم دشمن من هست اما دشمن حق نیست با من مخالف است. چرا؟ ممکن است من عَلَم حق را هم بالا بردم ولی من در جبهه حق وقتی هستم که حقّانی بیندیشم و حقّانی عمل کنم اگر نه من دیدگاه‌هایم حق است جایی اثبات نکردم که این‌ها حق است حق و باطل با هم مخلوط است نه مطالبات و روش من، روش حق است خب حالا یک کسی با من مخالف شده که نباید بگوییم تو دشمن جبهه حق هستی. پس این نکته اول. اولاً مطمئن شویم که ما به لحاظ عملی و نظر حق هستیم تا بعد بتوانیم بگوییم دشمن ما دشمن حق است. اول باید از خودت مطمئن شوی. خیلی وقت‌هاست که ما حق نیستیم و موضع حق نداریم روش حق نداریم، هدف حق نداریم، خب او هم با ما مبارزه می‌کند با من مخالفت می‌کند اتفاقاً او دشمن باطل می‌شود من حق نیستم. نکته اول این بود که مخالف من، آیا مخالف حق است؟ وقتی می‌توانی جواب بدهید که مطمئن باشی تو به لحاظ عملی و به لحاظ نظری بر حق هستی. چه زمانی موفق می‌شوید بر حق هستید وقتی برهان و استدلال داشته باشید.

2) نکته دوم، هر مخالف منی که حق هم باشم، یعنی هر مخالف حق، دشمن حق نیست. بخشی از مخالفین حق، نادانان به حق هستند. بعضی از دشمنان بالفعل ما دوستان بالقوه هستند. الآن در جبهه دشمن است برای این که فریب خورده و اطلاعی ندارد اطلاعات غلط گرفته، دچار مغالطه شده و برهانی به او عرضه نشده است. به این‌ها می‌گویند مستضعفین فکری که در جبهه دشمن قرار گرفتند. نادان هستند اگر بداند طور دیگری موضع می‌گیرد. بسا ممکن است فردا از توی جبهه دشمن توی جبهه دوست بیاید از تو هم محکم‌تر. از این افراد هم ما زیاد دیدیم اتفاقات از صدر اسلام تا الآن خیلی افتاد کسانی که تا دیروز دشمن بودند چون ناآگاه بودند وقتی که مسیر را شناختند جزو فداکاران خط مقدم شدند چنان که عکس آن را هم دیدیم آدم‌های که یک عمر فداکاری کردند بعد اواخر آن بخاطر بعضی از منافع سروته کردند یا اشتباه در مصداق و مفهومی کردند.

3) نکته سوم؛ دشمن حق، حالا روشن شد که کسی دشمن حق است اولاً آگاهانه نه ناآگاهانه، ثانیاً واقعاً دشمن حق است نه این که با من و شما خرده حساب داشته باشد او کسی است که عمداً و آگاهانه در برابر حق می‌ایستد با او یک شیوه دیگری دارد. پس ما در یک فعالیت فرهنگی برای یک دانشگاه تراز اسلامی جنبش دانشجویی تراز اسلامی در صف‌بندی و جبهه‌بندی دست‌کم باید این سه اصل را رعایت کنیم. آیا من در جبهه حق هستم؟ من حق هستم یا دارم سوء استفاده می‌کنم؟ عوامفریبی می‌کنم؟ ریاکاری می‌کنم؟ اصلاً دنبال یک هدف دیگری هستم دنبال منافع خودم هستم به اسم دین و حق و انقلاب. دوم؛ همه مخالفان حق، حتی آن‌هایی که مخالف حق هستند یکدست نیستند. حضرت امیر(ع) فرمودند که خوارج با من وارد جنگ شدند یک جنگ تحمیلی، سه تا جنگ تحمیلی علیه امیرالمؤمنین شد به اندازه یک دوره ریاست جمهوری آخرش هم ترورش کردند با این که این‌ها همه‌شان برانداز هستند و زیر تعهدات‌شان زدند و خیانت کردند اما من این‌ها را به یک چشم نمی‌بینم. بعضی از این‌ها مثل خوارج دنبال حق بودند و توی دام باطل افتادند. بعضی‌ها مثل باند معاویه نه، اصلاً دنبال حق نبودند ادبیات حق برای عوامفریبی به کار می‌بردند ولی دنبال باطل بودند و هدف‌شان هم می‌رسند و رسیدند. دنبال باطل هستند هردویشان جنگ به من تحمیل کردند من مجبور هستم با هردویشان درگیر شوم چون هر دویشان دوتا جنگ برای براندازی به من تحمیل کردند و اقدام کردند ولی این‌ها دوتایشان مثل هم نیستند کسی که دنبال حق است و خطا می‌کند مساوی نیست مثل کسی نیست که دنبال باطل است. این یعنی چی؟ یعنی جبهه مخالف را باید تفکیک کنیم این دنبال حق است و خطا کرده یا نه؟ از اول دنبال باطل بوده است؟ البته مجبوری با دوتایشان درگیر شوی.

در بخش دوم عرایضم، دشمن‌شناسی نوع دوم که آگاهانه طراحی می‌کنند و پروژه دارند من این را خواهش می‌کنم دوستان دقت کنید. من دیگر بحث نمی‌کنم فقط بعضی از این اسناد را برایتان بخوانم من هرچی می‌گویم بروید این اسناد لانه جاسوسی را دقیق بخوانید ولی نمی‌روید هم می‌گویند به‌به ولی نمی‌روند. دوست دارند برایشان بجوند، لقمه آماده بگذارند این‌ها فقط قورت بدهند. تمام توطئه‌هایی که الآن دارد می‌شود اگر در این اسناد لانه نگاه کنید همه‌اش افشاء می‌شود. الآن هم دوباره همان کارها و همان فعالیت‌ها دارند را انجام می‌دهند. دشمنی هست که قرآن می‌فرماید، دنبال حق نیستند وقتی حق را هم می‌فهمند چیست با آن مبارزه می‌کنند استکبار یعنی همین. این که قرآن فرمود «واسْتَکْبَروا» استکبار همین است. آمریکا و صهیونیست‌ها مستکبر بین‌المللی هستند. استکبار داخلی هم داریم، در خانه خودمان هم باز استکبار داریم درون هر شخصی هم یک مستکبری هست بعضی‌ها این دیکتاتور درون‌شان را مهار می‌کنند کنترل و مدیریت می‌کنند که این تقوا می‌شود. تقوا یعنی مدیریت دیکتاتور درون. آن چیزی در ماست، یک منی وجود دارد که می‌گوید من هر کاری دلم بخواهد می‌خواهم بکنم. همه چیزخوار است، حلال و حرام نمی‌فهمد، همه کار بکن است، مشروع و نامشروع، اخلاقی و غیر اخلاقی برایش معنا ندارد. همه چیز گو و همه چیز پران است آن دیکتاتور درون است و می‌گوید هر کاری دلم می‌خواهد آن طاغوت درون‌مان است این و طاغوت هم بیرون طاغوت حاکم بر عالم است همان تعبیری که جناب مولانا دارد که درون هر کدام از ما و شما یک موسی و یک فرعون دارند کاری کن موسای تو بر فرعون تو غلبه کند. اسم آن تقوا می‌شود که به ما می‌گویند و ما می‌گوییم تقوا چیست؟ جلد 1 اسناد لانه، در آن صد صفحه اولش، گزیده بخشی از این اسناد آمده است من خواهش می‌کنم دقت کنید دقیقاً مشکلاتی است که الآن گرفتار آن هستیم. به روش‌های پیچیده‌تر با 30 سال تجربه آمریکا و با تجهیزات و نفوذ به علاوه 30 سال تجربه شکست‌های آن. از اسناد برایتان می‌خوانم. دانشگاه تراز اسلامی و تشکل فرهنگی این است که این توطئه‌ها را بشناسد. دشمن‌شناسی مصداق امروزی آن. راهپیمایی‌های میلیونی بعد از انقلاب ادامه پیدا کرده است. در اسناد لانه می‌گوید ما توقع داشتیم که این تظاهرات‌ها بعد از این که شاه رفت تمام شود و مردم بروند خانه‌هایشان و انقلاب تمام شود. می‌گوید میانه‌روهای مذهبی، لیبرال‌های مذهبی که منظورشان مهندس بازرگان و دولت موقت بود، آن‌ها هم همین حرف‌ها را می‌زدند که انقلاب تمام شد بازدوباره هی نهادهای انقلابی چیه که امام درست می‌کند؟ به موازات هر نهاد رسمی یک نهاد انقلابی درست کرده است هرجا ما می‌خواهیم یک کاری بکنیم این‌ها مواظب هستند و می‌آیند جلو و می‌خواهند امر به معروف و نهی از منکر و دخالت می‌کنند. به همین منظور هم وقتی فتح لانه پیش آمد و این اسناد بیرون آمد استعفا داد. بعد از 9 ماه که از انقلاب می‌گذشت یک تحلیلی دارند و چند هفته قبل از آزادی لانه جاسوسی و افشای این‌ها، یک تیم فوق‌العاده و تیم خاص‌شان را به ایران فرستادند، یعنی 6 ماه بعد از انقلاب آمده یعنی در تابستان 58 آمده دارد جمع‌بندی می‌کند و می‌گوید 6 ماه گذشته انقلاب را می‌خواهم جمع‌بندی کنم ببینم چه خبر است؟ این یکی از تیم‌هایی بوده که آمدند و داشتند کار می‌کردند. می‌گوید ما هرچه سعی کردیم که امام را از کمونیست‌ها بترسانیم که به سمت آمریکا و غرب بیاید نشد. این از آخوندها و آدم‌های ساده نیست که بشود او را بازی داد او پیچیده است گفت که آمریکا از شوروی بدتر، شوروی از آمریکا بدتر، انگلیس هر دوی آ‌ن‌ها بدتر، هرچه هم فریاد دارید سر آمریکا بکشید. می‌گوید تهش این شد.

می‌گوید جریانات 9 ماهه انقلاب را که داریم بررسی می‌کنیم من دو ماه است مخفی به ایران آمدم و با تیم‌مان داریم رصد می‌کنیم و با جاسوسان داخلی‌مان ارتباط می‌زنیم اولاً که هر کاری کردیم ایشان حتی یک آمریکایی از حاکمیت آمریکا را نپذیرفت به هیچ عنوان که بیایند با آن‌ها از نزدیک ملاقات کنند، راهمان را بست. راهپیمایی‌های انقلابی هم باز ادامه دارد 7- 8 ماه از انقلاب گذشته، خب تمام شد دیگر، باز برای چه به خیابان‌ها می‌آیند و تظاهرات می‌کنند؟ حالا شاه رفته باز مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل مردم می‌گویند. می‌گوید در بهار یک نقش بسیار فعال ایفا کردیم داشتیم موفق بشویم در حکومت جمهوری اسلامی در دولت موقت این میانه‌رو، این‌ها که می‌گویند امام عقلانی نیست افراطی است، ما عقلانی هستیم و باید رابطه با آمریکا باشد تا مشکلات حل شود. از همان موقع این حرف‌ها را می‌زدند حواس‌تان باشد این چیزهایی را که الآن می‌شنوید همه حرف‌های 37 ساله پیش است هیچ حرف تازه‌ای نیست. نه تحریم، نه راه حلی که بعضی‌ها برای تحریم می‌دهند، وعده‌هایی که می‌دهند و درست خلاف آن عمل می‌شود باز 180درجه می‌چرخند و ملّق می‌زنند همه این‌ها همیشه بوده است باز تقصیر بقیه می‌اندازند البته آن موقع تقصیر امام(ره) می‌انداختند.

1) می‌گوید ما یک نقش فعال و پروژه فعالی در بهار ایفا کردیم یک مرتبه علیه سنای آمریکا تظاهرات میلیونی شد تمام پروژه‌مان بهم ریخت داشت یک رابطه‌ای برقرار می‌شد. تظاهراتی بود که مردم علیه سنای آمریکا کردند چون سنای آمریکا آن‌جا کنگره و سنا قطعنامه‌ای داد که ایران باید دادگاه‌های انقلاب و سپاه پاسداران را کلاً تعطیل کند و الا ما تحریم می‌کنیم و این را دشمن تلقی می‌کنیم. یکی دادگاه‌های انقلاب را و یکی سپاه را، همان موقع. این چه زمانی است؟ 6- 7 ماه بعد از انقلاب است. گفت باید تعطیل کنید و الا تحریم می‌شوید. ببینید اولین همین آخرین حرف است. همین الآن چه گفته است؟ توی کنگره ترامپ دارند چه می‌گویند؟ دقیقاً همان حرف‌ها را می‌زند یعنی آخرین تحریمی که شروع کرده باز یکی از بهانه‌هایش سپاه است اول انقلاب هم همین بود یعنی این‌ها اصلاً فرق نکردند همان حرف‌ها را دارند می‌زنند. همان موقع هم خط نفوذ داشتند.

2) چگونه می‌توانیم جو ضد آمریکایی را در ایران به نفع خود عوض کنیم؟ گرچه این موضوع با روابط ایران و آمریکا بستگی دارد. ما باید بتوانیم با تأکید تحت عنوان حقوق بشر و ضمناً تأیید مشروط انقلاب ایران جمهوری اسلامی را تعدیل کنیم. یعنی این‌ها متعادل نیستند اعتدال ندارد، افراطی است، باید این‌ها را متعادل کنیم. چطوری؟ بیرون شعار حقوق بشر بدهیم. من می‌خواهیم ببینم الآن شما غیر از این می‌بینید؟دقیقاً این‌ها حرف‌های الآن است این‌ها برای 37 سال پیش است در اسناد لانه. حالا کسانی که همین خط‌ها را می‌گویند دقیقاً همان خط است. روی حقوق بشر تأکید کنیم چه کسی تأکید کند؟ کسانی که هزاران نفر را این‌جا زیر نظر آمریکا شکنجه می‌دادند آموزش شکنجه می‌دیدند و هزاران نفر را هم توی خیابان‌ها سال 57 به مسلسل بستند و با کودتا و دیکتاتوری و شکنجه. این‌ها می‌خواهند حقوق بشر را پیاده کنند. می‌گوید همان لحظه‌ای که می‌کشی و جنایت می‌کنی و شکنجه می‌کنی همان لحظه بگویی حقوق بشر است! این قدر باید پررو باشی بگوییم ما انقلاب را تأیید می‌کنیم ولی مشروط به شرط این که تعدیل شود اعتدال پیدا کند.

3) آژانس CIA بیشترین تلاش خود را برای بهتر شدن پیوند ایران و آمریکا گسترش دهد سعی کنیم این انقلاب جنبه ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی‌اش تضعیف شود. باید بگوییم خیلی خب انقلاب علیه شاه بود و درست شد تمام شد حالا نمی‌گوید شاه را ما آوردیم و تا آخر هم نگهش داشتیم. این‌ها هیچی. بگوییم که دیگر انقلاب تمام شد چرا مدام علیه آمریکا و اسرائیل حرف می‌زنید؟ می‌گوید آیت‌الله خمینی شعار صدور انقلاب می‌دهد. صدور انقلاب یعنی بهم ریختن وضعیت اقتدار ما در منطقه ودر جهان اسلام. باید سعی کنیم این صدور انقلاب از شعارهایشان کنار برود. به شما چه فلسطین؟

4) ایجاد میتینگ به نفع روابط ایران و آمریکا. می‌گوید یک کاری کنیم ولو یک تظاهرات چند صد نفره و چند هزار نفره، در یک دانشگاهی و یک جایی و یک شهرستانی، به نفع روابط ایران و آمریکا راه بیفتد که بگویند خب دوتا دیدگاه است یک عده می‌گویند مرگ بر آمریکا و یک عده هم می‌گویند نه عادی‌سازی روابط با آمریکا می‌گوید ما در این 9 ماه خیلی تلاش کردیم که ولو یک میتینگ چند صد نفره، چه بهتر در یک دانشگاهی این کار را بکنیم ولی تمام فضای دانشجویی ضد ماست.

5) ایرانی‌ها با وجود تکذیب‌های مکرر عمیقاً به ما مشکوک هستند و معتقدند ما همانگونه که در رابطه با شاه علیه این انقلاب فعالیت کردیم اکنون در کنار اسرائیل، عربستان و عراق (صدام) و حتی در کنار کمونیست‌ها بر ضد انقلاب ایران مشغول نقشه‌کشی هستیم. خب مگر نبودید؟ کل این اسناد ده‌ها جلد بیرون آمد و همه‌اش نشان داد که هستید تا همین الآن هم هستید فرقی نکردید. آمریکا از زمان امام از 30 سال پیش وحشی‌تر شده، آدم‌تر نشده است. امام(ره) می‌گفت اگر آمریکا آدم بشود مثل بقیه کشورها، آمریکا هم یکی‌اش، و ما دیگر مرگ بر آمریکا نمی‌گوییم. آمریکا آدم نشده، وحشی‌تر شده است. زمان امام(ره) آمریکا به سه تا کشور اسلامی حمله نکرد. الآن حمله کرده در این سال‌ها به عراق و افغانستان، در سوریه این جنایت‌ها، در سودان، و... آمریکا از 30 سال پیش ضعیف‌تر شده و انقلاب ما او را تضعیف کرد اما وحشی‌تر هم شده است. می‌گوید خلاصه این‌ها به ما شک دارند و می‌فهمند همین که کنار شاه بودیم الآن یک زنجیر کشور عربستان، اسرائیل، مگر همین الآن نیست اسرائیل و عربستان و حتی کمونیست‌ها‌، با این کمونیست ظاهراً ضد سرمایه‌داری است ولی خیلی جالب است امام(ره) می‌گفت آقا این کمنویست‌های ایران اکثرشان آمریکایی هستند. با این که شعارهای ضد آمریکایی می‌دهند.

6) ایرانی‌ها در مورد ما لفظ امپریالیزم و صهیونیزم به کار می‌گیرند پس ما نمی‌توانیم با اکثر ایرانی‌ها راجع به این حرف‌ها صحبت عمیق بکنیم باید بحث را به مسئله اعدام‌ها و حقوق بشر بکشانیم چون هر چیز دیگری بگوییم می‌گویند شما که طرف شاه بودید شما که اسرائیل و عربستان هستید، دیکتاتورید چطوری شما به ما حقوق بشر می‌گویید؟ می‌گوید بگوییم اعدام‌های بعد از انقلاب که این ساواکی‌ها و رؤسای رژیم شاه را اعدام کردند خلاف حقوق بشر است منظورش هم از حقوق بشر حقوق آن‌ها بود نه حقوق بشر. به شما بگویم – چون آن زمان نبودید – این را بدانید اعدام‌های بعد از انقلاب از رژیم گذشته صد نفر بوده، انقلاب فرانسه که می‌گویند پدر لیبرال دموکراسی و جمهوریت و لیبرالیزم است فقط ظرف 8 ماه بین 40 تا 60 هزار نفر را توی خیابان‌های پاریس و شهرهای مختلف با گیوتین سر بریدند. یعنی پدرجد داعش هستند. داعش کل سرهایی که بریده شاید 5 هزار هم نشده ولی انقلاب فرانسه ظرف 8 ماه،‌ نزدیک 80 هزا سر را در کوچه پس کوچه‌های فرانسه از جمله پاریس با گیوتین قطع کردند بعد به ما می‌گویند انقلاب خشن. کمونیزم مدرنیته چپ کمونیست‌ها، انقلاب استالین چند میلیون آدم کشتند غیر از جنگ‌هایی که راه انداختند. بعد همین انقلاب فرانسه توی الجزایر رفته، تونس، مدتی لیبی، مراکش، سوریه و لبنان فعلی به آدم‌کشی، مردم الجزایر صد سال توسط انقلاب فرانسه به اصطلاح مدرنیته اوج رنسانس قتل عام شدند 5/1 میلیون الجزایری را فرانسوی‌ها بعد از انقلاب فرانسه کشتند! فقط در الجزایر. میلیون‌ها نفر انگلیس‌ها در ده‌ها کشور کشتند. میلیون‌ها نفر را آمریکایی‌ها کشتند. میلیون‌ها نفر را شوروی روسیه که کمونیست بود و قبلش تزاری بود کشتند. آن وقت این‌ها مدام می‌گویند حقوق بشر اعدام نکنید، مثلاً کل کسانی که اعدام شدند نصیری، هویدا، جنایاتی که این‌ها کردند اغلب این‌ها هم عفو شدند. تمام ساواکی‌ها عوامل رژیم شاه را امام(ره) عفو کرد و شاید بعضی‌ها می‌گویند کاشکی نمی‌کرد چون بعضی از این‌ها بعداً آمدند هزاران توطئه راه انداختند تا همین الآن هم شبکه‌های ساواک قدیم و فراماسونری‌ها داخل کشور فعال هستند. این ماهواره‌های سلطنت‌طلب و ماهواره‌های فضایی خیلی‌هایش با همان پول‌هاست با پول‌های دزدی ملت ایران. می‌گوید با توجه به منافع ما و تلاش برای حادتر نشدن روابط ما با ایران باید روابط‌مان را با ایران فعلاً محدود نگه داریم و نگذاریم قطع شود چون نمی‌توانیم توسعه بدهیم می‌گوید خمینی نمی‌گذارد. می‌گوید یک عده‌ای در حکومت جمهوری اسلامی هستند می‌خواهند آن‌ها متعادل و میانه‌رو هستند ولی خمینی و انقلابیون این‌ها افراطی‌اند و نمی‌گذارند.

7) می‌گوید برای این که علیه اسرائیل شعار ندهند بیاییم روی افکار ایرانی‌ها کار کنیم که بگوییم فلسطینی‌ها آدم‌هایشان را فرستادند به مناطق نفت‌خیز شما که دارند لوله‌ها را منفجر می‌کنند این‌ها فلسطینی‌ها هستند که مردم به جای اسرائیل علیه فلسطین بشوند ولی متأسفانه هنوز رهبران انقلابی و مذهبی هنوز رابطه کاملاً نزدیکی با سازمان آزادیبخش فلسطین دارند.

8) فرستادن افراد مهم و خاص برای ملاقات با افراد مذهبی، غیر مذهبی، ضد مذهبی. فرقی نمی‌کند ما به مذهب کاری نداریم و به کار بردن VOA که آن موقع فقط رادیو بود تلویزیون نبود می‌گوید ما باید صدای آمریکا را فعال کنیم و تا پیام‌های سیاسی بدهیم و آموزش زبان انگلیسی را در سطح ایران گسترش دهیم و مجلاتی به زبان انگلیسی و فارسی و دوزبانه منتشر کنیم. اگر بتوانیم این زبان و رسانه را گسترش دهیم آن وقت می‌توانیم کم‌کم یک تیپ وابسته به فرهنگ خودمان داخل حکومت و در نخبگان این‌ها پرورش دهیم چون آن‌هایی که زمان شاه، پرورش دادیم اغلب‌شان بعد از انقلاب، از کشور فرار کردند ما در این نسل جدید دوباره باید یک چنینی تیپی را تربیت کنیم و بعد می‌گوید انجمن ایران – آمریکا. من خودم زمان شاه دانش‌آموز بودم همین انجمن ایران – آمریکا و ایران – انگلیس می‌رفتیم زبان یاد می‌گرفتیم. بعداً که اسناد را دیدم، دیدم این‌ها آموزش و ترویج زبان انگلیسی به عنوان زبان علم و زبان جهانی، جزو پروژه‌های این‌هاست و الا شما الآن بروید فرانسه، بروید آلمان، آن‌ها غرب هستند انگلیسی صحبت کن ببین به تو چه می‌گویند! توی هتل می‌روید باهاشون دو کلمه انگلیسی صحبت کنی جواب نمی‌دهد من خودم هم توی آلمان و هم توی فرانسه این را دیدم. می‌گوید ما فرانسوی هستیم چرا انگلیسی حرف می‌زنید؟ این‌ها زبان‌های رقیب بودند هرجا مستعمره انگلیس بود زبان انگلیسی را اجباری کردند مثل ایران، که زبان علم است هرجا هم فرانسوی‌ها گرفتند آن‌جا زبان فرانسه زبان علم بود و آن‌جا زبان فرانسه اجباری شد. هرجا را روس‌ها گرفتند زبان علم روسی است اجباری شده و تا الآن هم اجباری است. صدوپنجاه است که بعضی از کشورها این‌طوری‌اند. هرجا را پرتغال گرفت، الآن شما می‌بینید که برزیل همه پرتغالی صحبت می‌کنند و می‌گویند زبان علم پرتغالی است! بقیه آمریکای جنوبی که دست اسپانیا بود همه اسپانیولی حرف می‌زنند و می‌گویند اسپانیولی زبان علم است! نه آقا. زبان ارباب‌هایمان بوده است. این‌ها هر کشوری را گرفتند گفتند باید زبان ما را اجباری کنید و اجباری است فقط همان زبان. پس چرا این‌جا انگلیسی است کنار آن چینی، آلمانی، فرانسه و روسی نباشد؟ همه‌اش به درد می‌خورد چرا فقط انگلیسی؟ چرا در مستعمرات فرانسه اگر شما بروید فقط همه فرانسه بلدند؟ الان شما برو سوریه، لبنان، الجزایر، تونس، مراکش، هیچ انگلیسی بلد نیست همه فرانسوی حرف می‌زنند چون ارباب‌شان فرانسه بود. می‌گویند زبان علم و تمدن، زبان جهان فرانسه است.

می‌گوید ما شروع کنیم افراد مذهبی و غیر مذهبی را با آن‌ها نقب بزنیم و وصل‌شان کنیم. دوم؛ VOA صدای آمریکا را باید به شدت تقویت کنیم این 37 سال پیش است که آن موقع فقط رادیو آمریکا بود تلویزیون او نبود. و زبان انگلیسی در سطح وسیع آموزش بدهیم چون زبان، دریچه فرهنگ است. شما اگر زبان چینی بخوانید بعد باید بروید فیلم‌های چینی ببینید کتاب‌های چینی بخوانید، فرهنگ چینی، ناقل فرهنگ چینی می‌شوید. زبان فارسی می‌دانید که زبان فارسی تا 150- 200 سال پیش زبان دوم کل جهان اسلام بود؟ می‌دانید از امپراطوی عثمانی که تا قلب اروپا رفته بود زبان رسمی علمی و حکومتی و بوروکراسی آن زبان فارسی بود. مثلاً در بوسنی در قلب اروپا 60تا دیوان شعر فارسی شاعران بوسنیایی دارند. شعر به فارسی تا سواحل چین. این سفرنامه‌نویس معروف عرب، قرن‌ها قبل می‌گوید من به سواحل دریای چین رفته بودم داشتم پارو می‌زدم دیدم دختران خواننده چینی روی عرشه کشتی دارند شعر به زبان فارسی می‌خوانند! خب حالا شما ببینید یک زمانی فرهنگ اسلامی، زبان فارسی و عربی از چین از شرق تا اتریش در قلب اروپا امپراطوری عثمانی زبان فارسی است. الآن شما در اندونزی و مالزی بروید در ادبیات‌شان صدها کلمات‌ فارسی است. سودان در آفریقا، صدها کلمه فارسی دارند. یعنی زبان فارسی در کنار زبان عرب، زبان کل علم و تمدن اسلامی در بزرگترین تمدن جهان در اروپا بوده است، فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها و روس‌ها هرجا آمدند زبان فارسی را حذف کردند و زبان خودشان را حاکم کردند بعد هم آمدند ایران را گرفتند. ببینید زمان شاه در دانشگاه شیراز و یکی از دانشگاه‌های تهران استاد ادبیات فارسی از اروپا آوردند که آمد به زبان انگلیسی راجع به ادبیات فارسی درس می‌داده است. این‌قدر سقوط. این‌قدر ایران ایران، این‌قدر که در زمان پهلوی ایران زایل و ذلیل شد در تاریخ ایران، این‌قدر ایران ذلیل نشده بود.

نمونه دیگر – من این‌هایی را که دارم می‌خوانم عین عبارات اسناد را دارم می‌گویم – این "جان‌گریوز"، و آن یکی دیگر، می‌گوید من دو سناریوی جدید و خاص در نظر دارم که می‌تواند منجر به هرج و مرج داخل ایران شود – دقت کنید – الآن هم همین است.

1) نارضایتی‌های منطقه‌ای، قومی و مذهبی. فارس،‌ کُرد، لُر، بلوچ، عرب و... از همان موقع، می‌دانید که آن موقع‌ها در 5 استان ما بمب‌گذاری و ترور بود در خوزستان به اسم خلق عرب، در کردستان به اسم خلق کُرد، ترکمنستان خلق ترکمن، آذربایجان خلق ترک و بلوچستان خلق بلوچ، همین‌طور خلق خلق، بعد ظاهرش هم چپ و گرایشات کمونیستی داشت بعد که اسناد لانه درآمد معلوم شد پشت همه این درگیری‌ها سازمان سیا و موساد است با کمک عربستان، اسرائیل و صدام. حالا می‌گوید دوتا راه برای هرج و مرج در ایران وجود دارد. این چه زمانی است؟ 6- 7 ماه بعد از انقلاب که 1 ماه بعد از آن، بچه‌ها لانه را گرفتند. می‌گوید دو سناریو برای هرج و مرج در ایران در نظر دارم یکی نیروهای تمرکزیافته‌ای که توسط نارضایتی‌های منطقی و قومی تحریک شده باشند اگر با این‌ها به طرز غلطی روبرو شوند یعنی حکومت، عاقلانه روبرو نشود ممکن است تا تعطیل شدن مناطق نفتی و فروپاشی اقتصاد بازار پیش برویم. می‌گوید برویم قومیت‌ها و مذاهب را تحریک کنیم درگیری راه بیندازیم اگر حکومت عاقلانه عمل نکند دستپاچه بشود و واکنش حساب نشده نشان بدهد می‌توانیم درگیری‌هایی ایجاد کنیم تا در خوزستان و جنوب لوله‌های نفت و پالایشگاه کلاً تعطیل شود و بازارشان کلاً ازهم بپاشد یا طوری ملی‌گرایی را خراب کنند تا توده‌ها با رهبران مذهبی بی‌عرضه خود مخالف شوند یعنی بحث ملیّت و مذهب، ایرانی بودن و مسلمان بودن را در برابر هم تعریف کنیم همین که ایران قبل از اسلام چطوری بوده، ایران الآن چطور است و... آن هم اکثر آن‌ها دروغ است، تا آن‌ها بگویند رهبران مذهبی ما بی‌عرضه هستند – این‌ها عین عبارات‌شان است – در حالی که ایران برای اولین بار زیر سلطه این‌ها بیرون آمده است ایران انقلابی آزاد، بگوییم این ایران ضعیف است. مثل این‌هایی که می‌گفتند پاسپورت‌های ما در دنیا بی‌احترام شده، زمان شاه پاسپورت‌ها محترم بود خیلی از خارج می‌آمدند، خارج هم از نظر این‌ها یعنی آمریکا و دو – سه‌تا کشور اروپایی بقیه جاها خارج نیست همه داخل هستند خب آقا نوکرش باش اربا‌ب‌ها می‌آیند و به نوکرهایشان سر می‌زنند. همه چیز در اختیار آمریکا و اسرائیل است. می‌دانید که 60- 70 هزار آمریکایی و انگلیسی و اسرائیلی در ایران بودند قبل از انقلاب که کل کشور زیر نظر این‌ها بود رئیس دانشگاه را تعیین می‌کردند ارتش دست این‌ها بود، نفت دست این‌ها بود، پلیس، ساواک، شکنجه،‌ رسانه‌ها همه چیز دست این‌ها بود. بله ارباب به نوکرش سر می‌زند به خانه سگ دمِ درش سر می‌زند و برایش استخوان می‌اندازد پاسپورت ایران محترم بود؟ پس می‌گوید راه حل، اختلافات قومی بین این‌ها راه بیندازیم و دعوای بین مسلمان بودن و ایرانی بودن، ملی‌گرایی.

2) ایجاد اختلاف در مدارس و دانشگاه‌ها بین محصلین و کادر مدارس و دانشگا‌ه‌ها یا هر دو، به نحوی که منجر به بسته شدن چند مدرسه یا چند دانشگاه شود و محیط تبدیل به معرکه خشونت‌های افراطی گردد و باعث نارضایتی عمومی شود و احتمالاً به شیوه قبل از انقلاب، پشت چهلم‌ها برگزار شود. قبل از انقلاب چطوری بود؟ آقامصطفی خمینی به طرز مشکوکی از دنیا رفت، این‌جا شروع کردند در شهرهای مختلف مراسم گرفتند و در مجالس اسم امام(ره) کلاً ممنوع بود برده شد و بعد هم مردم توی خیابان ریختند و همان چند ده نفر و چند صد نفر تظاهرات کردند شروع کردند سرکوب و بازداشت کردند بعد شاه دستور داد و در روزنامه اطلاعات مقاله نوشتند که سید عاشق هندی، امام را. چون یک جدّ امام خراسانی بود اهل منطقه نیشابور و خراسان بود این‌ها رفته بود نجف و این‌ها در سه چهار نسل اتفاق افتاده بود بعد از طرف مرجعیت آن زمان، فرزند ایشان در بین راه در اراک ازدواج می‌کند و در نجف از طرف عالم شهر به کشمیر هند برای تبلیغ شیعه می‌فرستند و باز آن‌جا یک نسلی آن‌جا بودند لذا شاه نامه نوشت که این آقا اصلاً ایرانی نیست هندی است بعد هم صوفی عارف مسلک است سید عاشق هندی! بعد گفت ارتجاع سیاه و آخوندی با ارتجاع سرخ، یعنی کمونیست‌ها با هم متحد شدند آخوندها و کمونیست‌ها می‌خواهند جلوی پیشرفت ایران را بگیرند ما داریم کشور را دمِ درِ تمدن بزرگ می‌خواهیم ببریم این‌ها می‌خواهند نگذارند! این‌طوری شد توهین به امام(ره) شد قم بیرون ریختند و شهید شدند طلبه و غیر طلبه،‌ چهلم قم تبریز، با آن‌جا شهید شدند، چهلم آن یزد، همین‌طور چهلم چهلم شد که آن وقت کل ایران بپا خاست. حالا این احمق هم این‌جا می‌گوید ما هم سعی کنیم چندتا مدرسه و دانشگاه تعطیل شود و یک دعوای قومیتی یا در دانشگاه و مدرسه‌ها، یک چند نفر که کشته شوند به شیوه قبل از انقلاب چهلم‌هایی بعد چهلم گرفته شود حالا برعکس؛ یک چهلم‌های آن طرفی بگیرند این‌ها سرنگون شوند. دوباره شاه برگردد.

تعبیر دیگر؛ از سفارت آمریکا به کمیته هیئت دولت آمریکا واشنگتن دیسی، موضوع جشن هجرت پیامبر اسلام در ایالات متحده. – ببینید به همه چیز هم متمسّک می‌شوند – می‌گوید آیت‌الله خمینی امروز به شورای انقلاب و دولت موقت دستور داد با برنامه‌های انقلابی به استقبال آغاز پانزدهمین قرن هجرت بروند تا عظمت و فرخندگی این موقعیت را بنماید. امام(ره) گفته بوده جشن 15 قرن، وارد قرن 15 هجری شدیم این را گرامی بدارید و از آن یک جنبش فرهنگی بسازید. سازمان سیا چه می‌گوید؟ می‌گوید فوراً اطلاعات مورد نیاز در زمینه طرح‌های ایالات متحده برای بزرگداشت جشن هجرت را به نحوی که با جشن‌های ایران مرتبط شود پست کنید. سریع شروع کنید ما هم یک جشن هجرت بگیریم یک جوری به این‌ها نزدیک شویم و نفوذ کنیم. اگر ایالات متحده در نظر دارد جشن‌های هجرت را باید با شرکت‌های بعضی از ایرانی‌ها برگزار کنیم اگر این است جزئیات را بفرستید.

3) بند بعدی در مورد سپاه پاسداران است. – من موارد را انتخاب نکردم بلکه دارم این‌ها را به ترتیب می‌گویم- می‌گوید این سفارت آمریکا سعی بر این دارد که همه حرکات سپاه را زیر نظر داشته باشد و اطلاعات کافی و لازم از تشکیلات، طرز فکر، افراد و فرماندهان این سپاه، یک واحد انقلابی و مردمی است داشته باشد و این به خوبی نشان می‌دهد که باید مراقب این‌ها باشیم. می‌گوید یک نهاد انقلابی مردمی و شجاع هستند و نترس هستند این‌ها فقط به حرف‌های خمینی گوش می‌کنند و به هیچ کس هم کاری ندارند. هرچه بازرگان، دولت و بازرگان می‌گویند هیچ کس گوش نمی‌کند فقط می‌خواهند ببیند امام(ره) چه می‌گوید و منتظر مناسک رسمی دولتی نمی‌مانند سریع می‌گوید بروید عمل کنید. می‌گوید این‌ها را چطوری کنترل کنیم؟ کافی است که این‌ها بدانند آیت‌الله خمینی از آن‌ها چه می‌خواهد؟ دیگر نمی‌پرسند که چرا؟ می‌پرسند چطوری؟ حالا شروع کنیم روش آن را پیدا کنیم. می‌گوید اگر خمینی به آن‌ها بگوید الآن باید بروید آن طرف دنیا فلان کار را بکنید این‌ها نمی‌گویند نمی‌شود، می‌گویند اولین قدم چیست دوم قدم چیست و شروع می‌کنند. همه‌شان بچه‌های بین 17 تا 28 سال هستند و در دنیا هیچ کس را جز خمینی قبول ندارند و همه جا را هم قابل فتح می‌دانند و می‌گویند ما همه دنیا را می‌توانیم بگیریم فتح کنیم و آزاد کنیم. می‌گوید این‌ها آدم‌های خطرناکی هستند از مرگ هم نمی‌ترسند این‌ها توصیفات بچه‌های آن موقع دهه 60 از این‌هاست.

بخش دیگر؛ سیاست ما در مقابل ایران طوری بوده است که ما در چشم ایرانی‌ها و حتی آمریکایی‌ها و حتی کل جهان دیگر ضعیف به نظر می‌رسیم. کاری که خمینی کرد و ملت ایران کرد ما را تحقیر کردند می‌گوید اولین شکست ایالات متحده آمریکا در قرن بیستم؛ چون این‌ها در قرن 20 ابرقدرت شدند در قرن 19 که آمریکا و ابرقدرتی نبود. این‌ها بعد از جنگ جهانی اول بخصوص دوم، یعنی آمریکا الآن 80 سال است یکی از قدرت‌های اصلی بوده و ابرقدرت شده است. یعنی آمریکا بیشتر از 80 سال نیست که بوجود آمده و انشاءالله به صد سال نخواهد رسید. همانطور که شوروی کمونیزم به صد سال نرسید. نصف دنیا دست این‌ها بود و نصفش هم دست آن‌ها بود. آمریکا نسبت به 40 سال پیش خیلی ضعیف شده است. آن موقع یک آمریکا می‌گفتند نصف دنیا کامل و مطلق دستش بود الآن آمریکا مدام دارد شکست می‌خورد. این 5تا کشور انقلاب ما در عراق، در سوریه، در یمن، در لبنان، در فلسطین، در افغانستان آمریکا را شکست داد و این‌ها شکست خوردند. این‌ها افغانستان و عراق را گرفتند که برای همیشه بمانند ولی بیرون‌شان کردند. این‌ها 6 سال است یک جهانی در سوریه راه انداختند که سوریه را از جبهه مقاومت جدا کنند ولی نتوانستند هم داعش شکست خورد و بعد از شکست داعش توطئه کردستان عراق را راه انداختند آن هم شکست خورد. خب این‌ها از همان موقع می‌گفتند این‌ها خطرناک هستند. آمریکا گفت ما فقط از انقلاب ایران شکست خوردیم نه از کمونیست‌ها شکست خورد نه از شوروی نه از آلمان، فقط از ایران شکست خورد. تازه آن موقع 30 سال پیش است الآن شکست‌هایش خیلی بیشتر شده است. می‌گوید سیاست ما در مقابل ایران طوری بود که ما در چشم ایرانی‌ها حتی آمریکایی‌ها و دیگر ملت‌ها ضعیف به نظر می‌رسیم ما شکست‌ناپذیر بودیم الآن ما را قابل شکست می‌بینند و این پاسداران بودند که در 24/ ماه مه/ پرچم آمریکا را از سفارت ما در تهران پایین کشیدند و جلوی سفارت، در منظر رسانه‌های جهانی پرچم آمریکا را آتش زدند. این ضعف ما را نشان می‌دهد نه صبوری ما را. تاکنون کسی چنین جرأتی در دنیا نداشت.

خب حالا سؤال، آن موقع در ایران پرچم آمریکا به آتش زده شد الآن در 120 کشور دنیا پرچم آمریکا آتش زده شده است داخل خود آمریکا هم الآن پرچم آمریکا را آتش می‌زنند. در همین انتخابات اخیر که ترامپ آمد بروید در اینترنت سرچ کنید در ایالات مختلف از جمله واشنگتن و نیویورک پرچم آمریکا را طرفداران هر دو حزب کف خیابان آتش زدند. خب انقلاب امام(ره) صادر شد و داخل خود آمریکا هم رفت. چه کسی جرأت می‌کرد؟ می‌گوید تا حالا کسی جرأت نکرده پرچم آمریکا را آتش بزند، خب حالا که در خود آمریکا هم در 120 کشور جهان آتش زدند. چه کسی این کارها را کرد که در 24 ماه مه پرچم آمریکا را آتش زدند. "استمپل" تحلیل نقش آمریکا در ایران، وزارت امور خارجه.

نمونه دیگر؛ بنا به گفته یک منبع نزدیک به کمیته انقلاب، توضیح مختصری در مورد پاسداران و ملاهای انقلابی که مسئول محاکمه افراد دولت سابق و افسران پلیس و نظامی، ساواکی‌ها که آدم‌های ما بودند و دستگیر شدند کسانی بودند که خودشان تحت شکنجه و بدرفتاری این‌ها زمان حاکمیت ما بر ایران زمان شاه بودند. بعد راجع به اطرافیان امام(ره) می‌گوید ما بررسی کردیم این‌هایی که در بیت امام هستند و دوروبر ایمان می‌پلکند و بیشتر رابطه دارند این‌ها چه کسانی هستند و از طریق کدام‌شان می‌شود نفوذ کرد. ساخت قدرت در ایران؛ این نامه به تپکوران توسط جان‌گریوز و ساندرز، 12/ مهر/ 58 یک ماه قبل از فتح لانه؛ ساخت قدرت در ایران بعد از انقلاب خمینی را در رأس می‌گذارد و بعد آیت‌الله‌های معتقد به او را، به همراه روحانیت شیعه انقلابی که برای مجلسی انتخاب شدند که در حال تدوین قانون اساسی است. آن موقع قانون اساسی و مجلس خبرگان تشکیل شده بود. سپس نوبت به ملاهایی می‌رسد که داخل دولت دادگاه‌های انقلاب، کمیته‌ها و تشکیلات شبه نظامی در مساجد رخنه کرده‌اند.

درجه سوم که می‌گوید به این‌ها امید است بخشی از سیاستمداران مثل بازرگان هستند که این‌ها نزدیک‌ترین کسان هستند که از طریق این‌ها توی حکومت نفوذ کنیم.

در درجه چهارم؛ دزدان دریایی یعنی پاسداران، که فرمانده گروه‌های شبه نظامی هستند و می‌گوید با قایق‌هایشان - که تازه آن موقع راه افتاده بود – می‌گوید می‌آیند دور ناوهای ما گشت می‌زنند و ما را تحقیر می‌کنند و ما نمی‌دانیم این‌ها را بزنیم یا نزنیم؟ چه کار باید بکنیم؟ می‌گوید ناوهای شوروی که ابرقدرت دوم است از صد کیلومتری با ما هماهنگ می‌کند که ما داریم به 80 کیلومتری شما می‌رسیم این‌جا یک مرتبه می‌بینیم صبح یک بچه بسیجی توی قایق نشسته و دور ناو ما گاز می‌دهد و می‌رود باز بنزین تمام می‌کند به رفیقش می‌گوید بیا بنزین بزن. بعد مرگ بر آمریکا شعار می‌دهد کنار ناوهای ما شعار مرگ بر آمریکا می‌دهند. درجه چهارم، دزدان دریایی،‌ فرماندهان، گروه‌های شبه نظامی، پاسداران، کمیته‌های انقلاب و...

در پایان هم می‌گوید چهار دسته ملاها هستند می‌گوید یک دسته هم ملاهایی هستند که با خمینی هم نیستند اصلاً سیاسی نیستند یا بعضی‌هایشان زمان شاه وابسته به حکومت بودند و مخالف خمینی هستد و یک عده ملاهای ساده که به توده‌ها در دهات خدمت می‌کنند که آن‌ها هم متأسفانه پشتیبان متعصب خمینی و یکی از بزرگترین منابع قدرت او شده‌اند.

4) نظرگاه آمریکا راجع به دولت موقت؛ دولت موقت تیپ‌هایی بودند که مذهبی، میانه‌رو، می‌گفتند ما عاقلیم، عقلانیت، عقل‌گرا، معتدل، می‌خواهیم امام را که افراطی است و جریان‌های انقلابی او و ارگان‌های انقلابی را مهار کنیم انقلاب تمام شد! حکومت دموکراتیک و مذهبی می‌شود و ما با آمریکا بسازیم زیر سایه آمریکا انشاءالله به خیر و خوشی. چند بند است که حالا من بعضی از این‌ها را می‌خوانم.

چهارم؛ در این موقعیت حساس هیچ دولتی قادر نیست حکومت ایران را سرنگون کند می‌گوید هیچ کس نمی‌تواند این حکومت را الآن سرنگون کند چون خمینی به شدت در افکار عمومی و در مردم هستند و پاسدارهایش هم هستند و با آن‌ها نمی‌شود جنگید و از ما نمی‌ترسند.

5) ما با دولتی که بی‌تجربه است و هدف‌هایش نامعلوم است سروکار داریم.

6) عقاید وابستگی به آمریکا بین دولتی‌ها و رهبری یعنی خمینی متفاوت است. می‌گوید دوتا خط در حکومت است یکی خط خمینی و رهبری است که ولیّ فقیه به شدت ضد آمریکایی است. یکی هم خط دولت موقت است. می‌گوید این‌ها مدام می‌خواهند به ما نزدیک شوند اما از ترس خمینی و مردم جرأت نمی‌کنند حرف بزنند.

7) هر دولتی در ایران سرکار بیاید چه طرفدار شوروی باشد چه طرفدار سرمایه‌داری، مایل خواهد بود بالاخره نیاز به تکنولوژی آمریکا و کمک‌های نظامی دارد که بدون احترام به آمریکا این موارد جزئی در اختیار آن‌ها قرار نخواهد گرفت. بنابراین دولت موقت،‌ یعنی به اصطلاح آن میانه‌روها و دولتی‌ها، باید خمینی را در جریان بگذارند که این سیاست او برای ما غیر قابل قبول است بعد می‌گوید آیا ما باید فعالیت‌های سیستم‌های اطلاعاتی خود را داخل ایران چگونه توسعه دهیم ما اطلاعات کمی راجع به گروه‌های داخل حاکمیت داریم و دارای پیوستگی و قدرت هستند. ما احتیاج داریم بیشتر بدانیم. یک افسر مفسّر سیاسی سیا، سازمان CIA خبرهای خوبی از طرف ما به "مهدی بازرگان"، "ابراهیم یزدی" و "امیر انتظام" در روز 21 اوت داد. ایرانی‌ها علاقمندند بدانند اوضاع عراق، فلسطین، افغانستان و خطر شوروی برای دولت موقت چیست و تقاضا کردند این گزارش مختصر تا 2 ماه دیگر تکرار شود. یعنی هر دو ماه سازمان سیا یک گزارش و تحلیلی به دولتی‌ها و میانه‌روها بدهد که بگوید خطر اصلی شوروی است کمونیست‌ها هستند ما شما را کمک می‌کنیم. ما باید ادامه تبادل اطلاعات خود با ایرانی‌ها را ادامه دهیم زمانی که این تبادلات عملی شد جستجو برای به کار گرفتن برخی افسران نظامی نفوذی داخل ایران برای داخل شدن در یک تهدید نظامی آغاز می‌شود. می‌گوید چون الآن هیچ حکومتی قادر نیست حکومت ایران را سرنگون کند باید از درِ مسالمت‌آمیز با ایران درآمد به گسترش کارهای عملی کمک کنیم. می‌گوید اول یک چراغ سبزی بدهیم، یک خدماتی بدهیم – این‌ها را دقت کنید – جلب اعتماد رژیم انقلابی در جهت کاهش عکس العمل‌ها که یک کمی این‌ها ضد آمریکایی‌ها فتیله‌شان را پایین بکشند در آینده به نوبه خود مؤثر خواهد بود در ماه‌های اخیر آمریکا قدم‌های محدودی برای ایجاد روابط جدید برداشته است. می‌گوید به ایران خبر دادیم که ببینید ما قطعات یدکی لوله‌های نفتی به شما می‌دهیم نفت چراغ و نفت گرم کننده هم از شما می‌خریم و بعضی از مشکلات تجاری‌تان را هم کمک می‌کنیم حل شود به جای آن بگذارید به شما نزدیک شویم! ببینید این وعده‌هایی که الآن می‌دهند وعده‌هایی که به هیچ کدام از آن‌ها هم عمل نکردند. مگر نگفتند که ما تمام تحریم‌ها را برداشته می‌شود، تحریم‌های بانکی می‌رود، پول‌ها می‌آید، بعضی‌ها خیال می‌کنند این تجربه اول بوده است خب آقا این همه گفتید مرگ بر آمریکا خب یک بار هم تجربه کردید! نخیر، این تجربه صدم بود. پیش چشم شماها و نسل شماها اتفاق افتاد. از اول انقلاب همین است. می‌گوید به آن‌ها بگویید قطعات یدکی لوله‌های نفتی و... می‌دهیم بعضی از مشکلات تجاری شما را حل می‌کنیم به شرط این که به هم نزدیک شویم. کوششی صبورانه برای بستن برنامه خریدهای ارتشی ایران در وضعی که نشانگر حمایت ایران و نقطه نظر آمریکا باشد ما باید به موقعیت‌هایی باعث تحکیم روابط و اعتبارات ما با دولت شود جواب مثبت بگیریم ولی خود را زیاد جلو نیندازیم که امام تحریک شود و باز بساط ما را بهم بریزد.

آخرین سند که برای شما می‌خوانم. می‌گوید سیاست کوتاه مدت ما باید چه باشد؟ در برابر غرب‌گراها طرفدار رابطه با آمریکا در حکومت، چه کار کنیم؟ تا مدت زمان کوتاه تا قبل از تشکیل دولت پایدار، چون آن دولت موقت بود ما می‌خواهیم کاری کنیم که احساس کنند که مسائل گذشته حل شد و دیگر وارد بحث و مجادله با ایران نشویم اما در طول این ماه‌ها ما باید اساس معامله با دولت جدید را بگذاریم و طرح‌ریزی کنیم ما باید خمینی و رهبر را دور بزنیم و از طریق دولت بتوانیم داخل تشکیلات شویم و نزدیک شویم. این برنامه کوتاه مدت بود. اما برنامه اصلی ما برنامه بلندمدت ماست. یعنی ظاهرش این است که ما کمک می‌کنیم بر گذشته صلوات! بله شاه بود آن کارها را ما کردیم تمام شد! این ظاهر کوتاه مدت. برنامه اصلی بلندمدت است ما می‌خواهیم ایرانی داشته باشیم که یک) میانه‌رو باشد لیبرال، نه انقلابی و افراطی. دو) ناسیونالیست‌های مخالف مذهب یعنی ملی‌گراهای غیر دینی، لائیک، سکولار تسلط بیشتری در اداره ایران داشته باشند ما می‌خواهیم ملی‌گراهای لائیک و لیبرال‌های میانه‌رو و مذهبی بیایند. در ضمن، تا قبل از استقرار دولت بعدی ما می‌توانیم طریق نفوذ در ایران را امتحان کنیم. بایستی یک موقعیتی توأم با اطمینان در ایران رواج دهیم تا به آمریکا احترام بگذارند ما معتقدیم حالا باید شروع به رفع بعضی از مسائل کنیم  پیشنهادات:

1) سفیری به ایران بفرستیم که مستقیم به مهندس بازرگان و دولتی‌ها وصل شود نه به امام. می‌گوید بازرگان و همکارانش امیدوارند که ما بدون معطلی هرچه سریع‌تر یک فرد غمخوار و دلسوز به حال انقلاب ایران را به ایران بفرستیم! می‌گویند شما که این‌قدر دلسوز انقلاب ایران هستید سریع نماینده‌تان را بفرستید رابطه‌ها اصلاح شود دیگر شاه رفت و تمام شد.

2) راهی برای تماس با خمینی پیدا کنیم که اصلاً راه‌مان نمی‌دهد. می‌گوید دشمن اصلی است.

3) روابط نظامی را توسعه دهیم یعنی در تشکیلات نظامی ایران نفوذ کنیم.

4) بین دولت ایران و کمپانی‌های آمریکایی نگذاریم تنش بوجود بیاید. یعنی کمپانی‌های ما بازارهای ایران و اقتصاد ایران را بتوانند نفوذ کنند.

5) چگونه دستگاه‌های خبری و اطلاعاتی و پایگاه‌هایمان را در ایران فعال کنیم. نفوذ اطلاعاتی. جاسوس‌یابی.

6) چگونه می‌توانیم از ادامه تهیه نفت در ایران مطمئن شویم که یک وقت این‌ها از لحاظ نفتی ما را تحریم نکنند.

7) توسعه کارهای کنسولگری و ویرانی- من منظور از این ویرانی را نفهمیدم یعنی چه؟ منظور این وی‌رانی است یا چیز دیگر نفهمیدم شاید اشتباه چاپی باشد یا هم این‌قدر رک گفته است –

8) تعمیق و توسعه فعالیت‌های اطلاعاتی.

9) بالا بردن پرچم فعالیت‌های حقوق بشر.

10) تصحیح نظر ایرانیان راجع به آمریکا. بعد توصیه می‌کند راجع به خطوط اصلی، و می‌گوید چطوری در دانشگاه نفوذ کنیم؟ اول از طریق اساتیدی که از طریق ساواک با ما ربط داشتند. بعد ارتباط با جنبش‌های دانشجویی چپ، یا سلطنت‌طلب که صریح و علنی نبودند همین ساواکی‌ها بودند ما احتیاجی نداریم روی مسئله اهمیت ایران برای غرب ایستادگی کنیم کافی است بگوییم استقلال و ثبات ایران را می‌خواهیم و ایران برای ما به اندازه زمان شاه ارزش دارد با شاه مخالف بودیم انگار نه انگار که ما بودیم شاه را آوردیم و جنایت کردیم. ما می‌خواهیم برای ایرانی کار کنیم که لیبرال و مخالف روحانیت بخصوص روحانیونی از نوع خمینی باشد. بعد حتی برای حوزه برنامه می‌ریزد می‌گوید ما باید با روحانیونی که با خمینی مشکل دارند ما باید به همه این‌ها وصل شویم و وصل شدند. می‌گوید باید یک جریان روشنفکری با روزنامه‌ها و مجلات قوی در ایران تقویت کنیم فعال بشود که این‌ها یک خط دائمی فضاسازی تفکر سکولار عشق به غرب، عشق به آمریکا این را مدام حفظ کنیم. سبک زندگی آمریکایی. بازدوباره راجع به گسترش زبان انگلیسی در ایران می‌گوید که خوشبختانه بعد از انقلاب در ایران همچنان آموزش زبان انگلیسی در تمام مدارس ایران اجباری است. می‌گوید باید سعی کنیم این بماند و فقط هم انگلیسی باشد. مادام که جهت سیاسی دقیق ایران اتخاد نشده است و قدرت روحانیت توسط دیگر گروه‌ها کم نشده، یعنی تا لحظه‌ای که نتوانیم خمینی را سرنگون کنیم ما باید طوری رفتار کنیم که با جناح میانه‌روی روی کار آمده سازش کنیم و در عین حال پیوند محکم با سایر گروه‌های مخالف سیاسی در ایران برقرار کنیم از کمونیست تا آخوند به همه وصل شویم. از ملّی‌گرا تا تجزیه طلب. از روشنفکر و کار فرهنگی تا گروه‌های مسلّح تروریستی و به همه وصل شدند الآن هم به همه وصل هستند.

این‌ها را عمداً خواندم بدانید اتفاقاتی که دارد می‌افتد از همان 38 سال پیش بعد از انقلاب شروع شده بود این همان خط است. همه‌اش می‌گوید چون فعلاً نمی‌توانیم سرنگون‌شان کنیم این کارها را می‌کنیم تا بعداً ضعیف شوند آن‌ها را سرنگون کنیم. خب بقیه‌اش را به خود شما می‌سپارم که انشاءالله دوستان مراجعه کنند و این مجلّدات اسناد را بخوانند و بشناسند.

پس ما بین 3 چیز تفکیک کردیم. مخالف "من" یا مخالف "مکتب"؟ بعضی‌ها دیدید می‌گویند تبدیل موافق به مخالف. می‌گویند مخالف مکتب باشند ولی موافق ما باشند. یعنی تو دیگر مشکل مکتب نداری، تو آن طرف رفتی آن‌ها طرف تو نیامدند تو طرف آن‌ها رفتی. تو وقتی می‌توانی بگویی ما مخالفین را موافق کردیم و جذب کردیم که او حرفش عوض شود حمله به حق نکند بلکه بیاید از حق دفاع کند و توبه کند. این‌جا جذب می‌شود و الا او اگر هنوز دارد همان حرف‌ها را می‌زند تو با او رفیق شدی از تو تعریف می‌کند تو آن طرف رفتی او که این طرف نیامده است تو به او باج دادی.

دوم این که؛ مخالف، ممکن است دشمن نباشد باید با او مؤدبانه و منطقی، اخلاقی و آزادانه بحث کرد.

سوم؛ دشمن آگاه معاند را باید کاملاً شناخت و در برابر او صریح گارد گرفت در عین حال هوشمندانه.

این سه‌تا، سه تا مسئله مهم است. این که بعضی‌ها می‌گویند - این مخالف و موافق را دقت کنید – بعضی‌ها می‌گویند آقا فلانی‌ها زمان شاه بعضی‌ها بودند که سوابق کثیفی داشتند ولی بعد از انقلاب در حوزه سینما، هنر، رسانه، روشنفکری، موسیقی ماندند. بعضی‌ها هم بودند سوابق خیلی کثیفی نداشتند و خیلی‌هایشان این‌جوری بودند ولی بعضی از این‌ها نه، خب آن که توبه کرده و این طرف آمده، حرفش را پس گرفته و قبول کرده اشتباه کرده، فرق می‌کند با آن کسی که تا انقلاب می‌شود فرار کرده رفته لس‌آنجلس شروع کرده و همان خط را ادامه داده است. بعد بگویند شما چرا با این‌ها این‌طوری برخورد می‌کنید و با آن‌ها آنطوری برخورد می‌کنید؟ برای این که ملاک مکتب و حق است. او این طرف برگشته و دیگر با ما دشمن نیست ولی او برنگشته، این‌ها مثل هم نیستند. اگر کسی در یک حوزه‌ای حالا از هنر و روشنفکری و موسیقی و فیلم و سینما، هر حوزه‌ای، یا در سیاست و احزاب، ولو کثیف‌ترین آدم بوده، اگر این برگشت قرآن می‌گوید او را تحویل بگیرید، احترام بگذارید و او را در آغوش بگیرید. البته نه این که او را رئیس کنید اما هر کسی هر کثافتی بوده تحویل بگیرید. اما اگر کسی سابقه خوبی داشت ولی حالا با حق درافتاده است او دشمن می‌شود. این بحث ریزش و رویش، همین است. بله یک وقت رویش و ریزش را مقایسه می‌کنید با خودت، می‌گویی هرکس با من است بزنم توی سرش، ولو بهترین سوابق را هم دارد توی سرش می‌زنیم می‌ریزد بعد می‌گوییم ریزش! هرکس هم زیر بوته عمل آمده، نه سَلمی، نه عملی، ‌هیچی، ولی با ماست این را هم بگوییم رویش! نه این نه. این خودی و غیر خودی قبیله‌ای و طاغوتی است. اما یک وقت می‌گویید ریزش و رویش، آدم‌ها تغییر می‌کنند من و شما هم تغییر می‌کنیم بسا انسان‌های شریفی که فاسد و پست شدند و بسا انسان‌های فاسد و پستی که شریف شدند. این که امام(ره) گفت میزان، ‌حال فعلی افراد است یعنی اگر کسی سوابق بد داشت اصلاح داشت او را تحویل بگیرید نه این که او را رئیس کل کنید و پشت او راه بیفتید و بگویید شما بفرما حکومت کن! نه، در حد خودش ولی تحویل بگیرید. اگر کسی بهترین خدمات را کرده، الآن دارد خیانت می‌کند جلوی او بایست. امام(ره) با نوه‌اش برخورد کرد. با "سیدحسین خمینی"، طلبه و روحانی بود ایشان زمان منافقین و بنی‌صدر، اوایل دهه 60 توی خط آن‌ها رفت و مدام درگیری و این طرف و آن طرف صحبت می‌کرد ظاهراً اسلحه یک کُلتی هم داشت. آمد مشهد، درگیری شد در همین حرم سخنرانی بود ایشان آمد طرف بنی‌صدر و منافقین و سازمان مجاهدین بود علیه آقای بهشتی و انقلاب حرف زد. درگیری شد ایشان مثل این که اسلحه (کُلت) کشیده بود به امام(ره) خبر دادند که ایشان اسلحه کشیده، گفت اگر این دفعه کُلت کشید او را بزنید. امام این‌طوری بود. در عین حال یک دشمن قطعی را که یک عالمه صدمه زده بود مثل این "احسان طبری" خب تئوریسین بزرگ مارکسیزم در ایران و منطقه بود، قوی‌ترین تئوریسین کمونیزم بود، نوه آیت‌الله طبرستانی بود. خب ایشان خیلی‌ها را کمونیست کرد. توی کمونیست‌ها خیلی باسواد بود شخص اول بود تئوریسین حزب توده بود بعد از انقلاب کلاً برگشت و مسلمان شد و اعلام کردند که من مسلمانم ما اشتباه کردیم. گفت واقعیتش این است که من یک بار هم در این دوران، کتاب‌های متفکران اسلامی را دقیق نخواندم هرچه می‌خواندیم مارکسیزم بود. راجع به همین کتاب‌های "شهید مطهری" و "آقای طباطبایی" را خوانده بود می‌گفت اگر کمونیزم در دنیا یکی مثل این‌ها را داشت یا غرب داشت هزارتا دانشگاهی متخصص را کنار دست این‌ها می‌گذاشت فیش‌برداری کنند و راجع به حرف‌های این‌ها صدها پایان‌نامه و مقاله بنویسند. شما خودتان قدر متفکران‌تان را نمی‌دانید. ایشان برگشت و شروع کرد علیه کمونیزم مطلب و کتاب نوشت. خب امام(ره) چقدر ایشان را تحویل گرفت و دیگرانی را. بعضی از رهبران بزرگ جریان‌های منافقین برگشتند کمونیست‌ها برگشتند حتی عوامل رژیم شاه بعضی‌هایشان برگشتند خب امام(ره) همه این‌ها را عفو کرد و گفت با این‌ها هیچ برخوردی نکنید. مسئله این است.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha